خون دل ها باید خورد
خون دل ها باید خورد
ضمن تبریک محضر بقیه الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداه و حضرت امام خامنه ای به جهت حضور حماسی مردم در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم چنین تبریک خدمت جناب حجت الاسلام دکتر روحانی و توجه دادن ایشان به آن که قدر و قیمت نظر مردم شریف ایران را دانسته خود را مهیای خدمت به ملت شریف نمایند و امیدوارم که در این راه از توفیق و حمایت حضرت باری تعالی بهره مند گردند.
حماسه حضور مردم در انتخابات 92 در نگاه نخست بزرگ ترین مشت ملت بر دهان یاوه گویان غربی و هم پیالگان داخلی ایشان بود و به قول سید بزرگوار جشن بی نظیر مردم سالاری ایران در جهان.
در نگاه دوم بیان گر تبرئه نظام بود از تهمت بزرگی که در سال 88 به دامان پاک امانت مداری نظام زده شد؛ حضور بالای هفتاد درصدی مردم در این انتخابات نشان داد که نظام در این مدت توانسته پاک دامنی خویش را به مردمش اثبات کرده و به ایشان اطمینان دهد که در رأیشان خیانت نمی کند.
در نگاه سوم نمایش اقتدار نظام بود؛ نظام نشان داد که بدون باج دادن به جریان ها، گروه ها و اشخاص سیاسی می تواند مشارکت حماسی مردمش را رقم بزند و آن هنگام که همه اپوزسیون داخلی و خارجی مزید بر ارباب سیاهشان و ارباب خون آشام صهیونیستی دهان به یاوه گویی گشوده اند، مشت مردمش را به دهان کلهم اجمعینشان بکوباند. اما چند نکته پس از این انتخابات بزرگ حائز اهمیت است که در ادامه به آن ها خواهم پرداخت.
تا پیش از روز انتخابات آن چه از رسانه های بیگانه و دنباله های داخلی ایشان شنیده شد جز تردید در قلوب مخاطبانشان از برگزاری انتخابات سالم در ایران نبود. بذر تردیدی که در بدنه ی مردمی اصلاحات تأثیرش قابل انکار نیز نبود. کاهش حضور مشارکت در تهران به عنوان مجروح اصلی بمباران برنامه های رسانه ای غربی از 85.5 درصد در انتخابات ریاست جمهوری 88 به حدود 50 درصد در انتخابات 92 سند آشکاری از جنایت این رسانه ها بود.
اما سوالی که در این جا مطرح است این که چرا و چگونه آقای دکتر روحانی در حالی از صندوق های انتخابات ریاست جمهوری بیرون آمد که حتی خوش بینانه ترین تحلیل ها و نظرسنجی های دوستان خود ایشان نیز حکایت از حضور ایشان پس از آقای قالیباف در دور دوم انتخابات داشت. بسیاری از بدنه اصلاحات1 در انتخابات شرکت نکرده است و دلیل این ادعا کاهش درصد مشارکت در کل کشور در مقایسه با سال 88 و به خصوص کاهش درصد مشارکت تهران است و دلیل محکم تر رسانه هایی است که این دوستان از آن ها تغذیه می شدند که در بهترین حالت نظام را متهم به برگزاری انتخابات غیر دموکراتیک می کردند پس چگونه نامزد جریانی در انتخبات پیروز شد که بدنه آن تا حدود زیادی از حضور در انتخابات مأیوس و دلسرد شده بودند. واقعیت این است که حتی خود دوستان اصلاح طلب به پیروزی خود امید چندانی نداشتند وگرنه این گونه متناقض عمل کردن2 چیزی شبیه به انتحار سیاسی است. مشارکت پنجاه درصدی در تهران یعنی مشارکت همان مردمی که همیشه پای نظام ایستاده اند و پایه ثابت 22 بهمن و روز قدس و ... هستند. همین مردم در این دوره به آقای حسن روحانی رأی می دهند. اما چرا!؟ شاید برای آن هایی که تاریخ دوم خرداد را خوب به خاطر دارند این روز ها تکرار مکررات باشد. همان مردمی که از ترس آیت الله هاشمی به حجت الاسلام خاتمی پناهنده شدند این بار از ترس تکرار دکتر احمدی نژاد در جریانات اصول گرا به دکتر روحانی رأی دادند و این همان پیش بینی بود که حضرت امام خامنه ای در دیدار با دولت آقای احمدی نژاد در سال 84 متذکر آن شده بودند. حضرت آقا در آن دیدار نکات مهمی را به دولت منتخب مردم تذکر می دهند و به ایشان خاطر نشان می سازنند که اگر نتوانند آن چه را که مردم نسبت به مجموعه ایشان تصور می کنند تحقق ببخشند خسارت بزرگی متوجه جریان اصول گرایی خواهد شد؛ اقبال عمومی که به تفکر اصول گرایی شده از دست رفته و برای جلب دوباره این اعتماد عمومی خون دل ها باید خورده شود.در اولین دیدارماه مبارک رمضان نیز در فرصت مبسوط تری بیانات بسیار مفصل و راهگشایی دارند که متن کامل آن منتشر شد و به دوستان توصیه می کنم که به جای مطالعه این سیاه نوشته ها به مطالعه آن بیانات راهگشا که در واقع شرح بخشی از نامه امیرالمومنین به مالک است بنشینند! از میان آن نکات عدم ترجیحِ رضایتِ اطرافیان و خواصِ قلیل به نارضایتی جماعت کثیر مردم است؛ نگهبانی و نظارت دقیق بر کارگزاران منتخب رئیس جمهور، مجازات عمال خائن و فاسد، پرهیز از خودشیفتگی، پرهیز از علاقه به ستایش شدن، پوشاندن جامه عمل به وعده هایی که به مردم داده می شود و عدم اغراق و بزرگ نمایی در کارهای انجام شده، عدم لجاجت و اصرار بر اشتباهات و ... است. جالب این جاست که این بیانات حضرت آقا با مقدمه راهکار جلوگیری از انحراف آغاز می شود و در نهایت هم دولت مردان را تحذیر می دهند از سرنوشت بزرگانی در انقلاب که اگرچه شعار های بزرگی سر داده اند اما به دلیل نداشتن عمق در شعار های خود و یا شهوات و هوا های نفسانی و دنیا طلبی و ... به دره ویل دوزخ سقوط کرده اند. نیک اگر بنگریم مشاهده می کنیم که سقوط دولت دکتر احمدی نژاد از همان نقاطی است که حضرت آقا به عنوان لغزش گاه های دولت از آن یاد کرده بودند. خصوصا پس از پیروزی اصول گرایان در انتخابات مجلس و مجددا مشاهده بد اخلاقی ها و بی اخلاقی های نمایندگانی که با نام اصول گرا به مجلس یازدهم راه یافته بودند باید انتظار می داشتیم که دوران سرخوشی اصول گرایان به پایان رسیده و اکنون زمان خون دل خوردن و رنج فراوان برای جلب دوباره اعتماد عمومی مردم به جریان اصول گرایی است.
نکته دیگر که توجه به آن ضروری است پافشاری بر مواضع حق اصول گرایی است نه یکرنگی با هر کس که شعار اصول گرایی سر می دهد. برخی جریانات اصول گرا گویی پیش از انتخابات خود را مهیا کرده بودند تا با عدم رأی آوری جریان اصول گرایی در انتخابات تیغ نیش و کنایه های خود را نثار جریانات اصول گرای حاضر در انتخابات نمایند. از زمان اعلام اولین نتایج انتخابات هم حجم نیش و کنایه هایی بود که شروع شد و انگار به زودی هم تمامی نخواهد داشت. دوستان توجه داشته باشند که عدم رأی آوری اصول گرایان در این دوره از انتخابات به کثرت نامزد های ایشان مربوط نمی شد و این از نتایج انتخابات نیز کاملا هویداست. گذشته از تحلیل های برخی سایت های اصلاح طلب که حتی حضور عناصری مثل دکتر ولایتی را رأی خور کاندیدای خود می دیدند با جو کنونی جامعه حتی اگر انتخابات به دور دوم کشیده می شد و یک نامزد اصول گرا در برابر یک نامزد اصلاح طلب، کارگزاران یا هر حزب با سابقه دیگر قرار می گرفت قطعا باز هم مردم برای فرار از تکرار احمدی نژاد به سمت دیگر پناه می بردند بی آن که حتی جهت گیری سیاسی آن سمت برایشان اهمیت بالایی داشته باشد و این اگر تا پیش از انتخابات کاملا عیان نبود اکنون مانند روز روشن شده است. مراد از این نوشتار قطعا این نیست که مردم نسبت به شعار های اصول گرایی بی رغبت شده اند بلکه چون این شعار ها برایشان با بی اخلاقی و بی تدبیری برخی پرچم داران این جریان همراه شده و به خصوص در این مدت پیش از انتخابات توسط برخی از کاندیدا ها به شدت بزرگ نمایی و سیاه نمایی شده بیم تکرار این بی اخلاقی ها و بی تدبیری ها در بسیاری از مردم ایجاد شده بود؛ همان گونه که سی و چهار درصد رأی اصول گرایان نیز امید دوست داران گفتمان اصول گرایی به برآورده کردن انتظاراتشان توسط فردی با عدم ضعف های سابق بود و نه رأی به صرفا یک نام تهی از مغز. دیگر سخن آن که به زعم نگارنده یکی از دلایل عدم اقبال به اصول گرایان اشتباهات بزرگ نمایندگانی بود که با شعار اصول گرایی وارد مجلس شدند و در این دو سال جز حاشیه سازی و پرداختن به دعوا های سیاسی هیچ وظیفه مهم تری برای خود قائل نبودند. نگارنده ترجیح می دهد که مجلس با اقلیت اصول گرایان روی کار می رفت ولی آبروی اصول گرایی محفوظ می ماند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حضور چهره های شاخص سیاسی اصلاح طلب کاملا برنامه ریزی شده و حساب شده بود چه این که برای بازگشت به قدرت باید دوباره مشروعیت نظامی را که نامشروع جلوه داده شده به آن بازگرداند. هرچند تناقض رفتاری این افراد نیز با شعار ها و مصاحبه هایشان حتی تا چند هفته پیش از انتخابات دوگانه ای است که بعید می دانم شخصیت های سیاسی اصلاح طلب پاسخ درخوری برای آن داشته باشند.
2- بررسی آرشیو اخبار سایت هایی نظیر کلمه، جرس، بالاترین، روز آنلاین، فرارو و ... پیش از انتخابات و شگفتی ایشان و ایضا رسانه های غربی پس از انتخابات به روشن تر شدن بیش تر این فضا کمک خواهد نمود.