تنها نوشته

خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همۀ تکیه‏ گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی‏ شناسیم و غیر از تو نخواسته ‏ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی

تنها نوشته

خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همۀ تکیه‏ گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی‏ شناسیم و غیر از تو نخواسته ‏ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی

تنها نوشته وبلاگ ایرانی

سامانه ثبت تجربیات تشکل های دانشجویی

جنبش letter4u

شبکه وبلاگی مجاهدان مجازی

پاتوق بچه شيعه ها

عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

لبخند ناخدا

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۸ ق.ظ


لبخند ناخدا[1]


روز ها و شب های شیرین مان در کشتی بسیج دانشجویی دست کم برای مدتی نه چندان کوتاه به پایان رسید. کشتی بسیج دانشجویی به ساحل آرامش خود رسید و سفر دریا پایان گرفت. اکنون همه کشتی را ترک خواهیم گفت[2] که حتی اندکی دلبسته تیر و تخته های آن نیستیم و نبوده ایم. اگر در هدایت کشتی شب ها تا به صبح خواب بر چشمانمان حرام کردیم و اگر دل به طوفان حوادث سپردیم، تنها برای لبخند ناخدا بود. تقدیر خداوند چنین رقم خورده که تا آدمیان جوهر صداقت خویش، با قلم بذل هر آن چه از جان و مال و آبرو دارند بر صفحه ی تاریخ ننگارند، حجت خدا پا بر دیدگانشان ننهد. تقدیر خداوند چنین است که ناخدای ما عصای موسی در دست نگیرد تا برای گذر از دریای نیل، جان هایمان را به آب بزنیم تا مرد از نامرد و سره از ناسره هویدا گردند. ما نیز همه لیالی قدر دست نیاز بر آستان ربوبی اش می گشاییم که بارالها ما از بذل جان خویش هیچ مضایقه نداریم لیکن ...

لیکن حاجتی داریم که ذکر آن جز با تو در نیمه شب های قدر نگوییم. ما دل در گرو ناخدایی داریم که همه وجودش را وقف تو نموده است و بوی صاحب غایبمان را می دهد. روزها چون از گردش دهر رنجور می گردیم جان را در آیینه چشمان او روشنی می بخشیم و شب ها چون از هجوم ابر های سیاه فتنه دل آشوب می گردیم به آرامش سیمای او دل آرام می گیریم. ناراحتی او بر ما گران و تلخ کامی اش از ظرف صبر ما لبریز است. عمر ما را به لحظه ای تلخیص کن و آن لحظه را لحظه لبخند رضایت ناخدایمان قرار ده ...

بار خدایا اگر در ظلمات طوفان های سهمگین بالای دکل انقلاب می رویم تو نیک می دانی که نه میلی به استعلا داریم و نه ترسی از غرق شدن در امواج سهمگین دریا. تنها برای لبخند رضایت ناخدا پله های دکل را بالا می رویم و از تو حتی برای لحظه ای نمی خواهیم که ما را حفظ کنی از افتادن. «سر خم می سلامت شکند اگر سبویی». تنها حاجتی که از تو داریم آن که اگر افتادیم، اگر شکستیم، اگر له شدیم، لحظه ای قلب راضی ناخدای ما را به مجاهدتمان شاد گردانی که آن لحظه جرعه احلی من العسل و گواراتر از عیش هفتاد و هشتاد سال است برای ما.

بار خدایا تو نیک می دانی که استخوانِ گلوی مولا روز های آرامش ما را ربوده است. زندگی بر ما صعب و آسودگی حرام گردیده دنیا را با اهلش برای دنیا دار ها گذاشته ایم و میلی به کاخ های جاه و غرورش نداریم و روزگار واژگونه بر ما سخت بی رحمانه می گذرد. تو نیک می دانی که مرگ جرعه آرامش ماست و فراغتِ جان های ما از کشاکش بلا. اما تا زنده ایم، تا هوای وصل یار را در جانمان میدمیم و نفس دل دادگی در جانِ جهان می پراکنیم ما را تنها بر عهدمان استوار بدار که در یاری یار آخرین حجت تو لحظه ای فروگذار نکنیم.

و من الله التّوفیق

 



[1] - متن فوق، متن تودیع مسئول حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی است که بر روی تصویری که در ابتدای متن آمد به رسم یادگار بدیشان تقدیم گردید. برای دانلود فایل تصویر در کیفیت اصلی نیز می توانید بر روی آن کلیک کنید.

[2] - مقصود متن در تمام طول نگارش شخص مسئول حوزه و دیگر دوستان هم دوره ایشان است که به دلایل تحصیلی از جمله کنکور ارشد می بایست برای مدتی چند از فعالیت در حوزه بسیج فاصله بگیرند. نکته آخر نیز آن که در تمام مدت نگارش اگرچه از ضمایر اول شخص جمع بهره برده ام لیکن مقصودم باز همان دوستان بوده و خود را به عنوان ناظرِ دوست و همراه ایشان در متن ضمیر دخالت داده ام .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی